پایان شانزده ماهگی ******** سفرمون به تبریز
سلام پسرم اومدم از سفرمون برات تعریف کنم هفته پیش رفته بودیم به دیار مامانی یعنی شهر زیبای تبریز اول از همه بگم که بیشتر از همه به شما خو ش گذشت تا رفتیم خونه خاله یعنی خاله من اصلن غریبی نکردی و خیلی راحت بودی و اینکه یه دوست خوب پیدا کرده بودی با پسر خاله من دوست شده بودی و مدام اسمشو صدا میکردی قشنگ میگفتی علی علی علی همش اسمش رو زبونت بود و کلی باهاش رفیق شده بودی و بازی میکردی با شوهر خاله هم حسابی دوست شده بودی و اونم عمو صداش میکردی باورم نمیشد که عرض یه ساعت با یکی اینهمه صمیمی بشی آفرین به تو گل پسرم ........... باید از اونا هم کلی تشکر کنم که میزبان خیلی خیلی خوبی بودن و هم خوب از ما پذیرایی کردن و باهم رفتیم کلی گشتیم و ...
نویسنده :
مامانی
23:17